اثبات علمي وجود خداوند-مطلب ارسالی از فاضل
بچه هاي زمين شناسي پيام نور اردبيل
وبلاگ بچه های با معرفت زمین شناسی 86 پیام نور اردبیل

تصور کنید که من بخواهم اتومبیلم را بدون هیج بنزینی ( سوخت ) برانم. همچنان که من به راه خود ادامه می دهم، ممکن است چه اتفاقی روی دهد؟ بله؛ سوخت ماشین تمام شده و از حرکت باز می ایستد. این قضیه در مورد خورشید و سایر ستارگان نیز صدق می کند. اگر جهان از قبل وجود می داشت، آنگاه ما باید خیلی پیش تر از این ها ذخیره هیدروژن خود را از دست می دادیم. این درحالی است که خورشید هنوز 98% از هیدروزن آغازین خودرا حفظ نموده. حقیقت اینجاست که هیدروژن یکی از مواد فراوان عالم است! به هر کجا در فضا که نگاه می کنیم قطر 21 سانتی متری هیدروژن را میبینیم. این ماده طیف وسیعی از فضا را به خود اختصاص داده است، و این امر میسر نخواهد بود، مگر اینکه همه چیز یک شروعی داشته باشند!

سومین راه برای محکوم کردن ملحدان ، با استناد به قانون سوم ترمودینامیک، قابل اثبات می باشد. در هر نظام بسته ای، اختلال و آشفتگی به وجود می آید. اگر اتومبیلی سال ها بدون هیچ گونه تعمیری کار کند، در آن بی نظمی به وجود می آید و این امکان وجود دارد که دیگر نتواند به راه خود ادامه دهد. کهنه شدن و فرسودگی یک مطابقت ساده با قانون دوم ترمودینامیک دارد. اجرامی که در فضا هستند نیز فرسوده می شوند. ستاره شناسان فرآیند سالخوردگی را با مرگ گرما می شناسند. اگر کیهان چیزی بود که: " همیشه بوده، یا تا ابد خواهد بود" همانطور که دکتر "مارل ساگان" نیز به آن اشاره داشته، آنگاه هیچ چیز نمی توانست برای بهبود، و یا برای تعمیر و مرمت به آن اضافه شود. حتی اگر جهانی بود که گسترش پیدا می کرد و بعد از هم فرو می پاشید و مجددا گسترش پیدا می کرد، به هر حال از بین می رفت به این دلیل که نور و گرمای خود را هر بار که بسط پیدا می کرد و می خواست دو مرتبه به جای اول باز گردد از دست می داد.

عقیده کافرین که اظهار می دارند ماده/انرژی ابدی است، به دلایل فیزیکی مردود اعلام می شود و از نظر علمی فقط اعتقاد دینی صحیح می باشد که مشتمل بر این امر است که شروعی برای خلقت وجود داشته.

علت (خالق)

حال که دانستیم خلقت شروعی داشته، با این مسئله مواجه می شویم که آیا علتی در بر داشته یا بی دلیل بوده؟ کتاب های آسمانی می گویند: "خداوند در آغاز آسمانها و زمین را خلق نمود." با این عبارت نه تنها متوجه می شویم که خلقت علتی داشته بلکه در می یابیم که دلیل آن "خداوند" بوده است. ملحدان به ما می گویند: "ماده همواره وجود داشته و خلق نشده". اگر ماده آغاز داشته اما هیچ علتی در ورای آن وجود نداشته تنها می توان به این نتیجه رسید که یک چیزی از هیچ چیز به وجود آمده. به این معنا که در یک فضای خالی، بدون هیچ قدرت، ماده، انرژی و هیچ گونه دانایی و ادراکی به وجود آمده. حتی اگر هم دلیلی داشته باشد که هنوز با علم امروزی نتوان آنرا اثبات کرد، باز هم از نظر منطقی و عینی این بیانیه قابل قبول نیست.

اگر بخواهیم این مسئله را قبول کنیم که امکان دارد چیزی از هیچ چیز به وجود آید آنوقت تمام قوانین علمی که مربوط به بقاء ماده و انرژی می شوند نیز زیر سوال می روند و اساسا باید گفت که علم شیمی باطل است. قانون بقاء تکانه ها نیز زیر سوال رفته و علم فیزیک ناصحیح می شود. تمام روابط الکترونیکی از بین می روند و علم الکترونیک مبطل خواهد شد. در چنین شرایطی دیگر نباید انتظار داشته باشید که تلویزیون خانگی تان کار کند!! تلویزیونتان کار نمی کند اما علت این نیست! برای قبول این امر که پیدایش ماده دارای هیچ گونه علتی نمی باشد، باید تمام قوانین و اصول دانش و علوم مختلف را دور ریخته و یک خط بطلان بزرگ بر روی همه آنها بکشیم. هیچ انسان منطقی، هیچ موقع چنین کاری را تنها برای حفظ جایگاه انکارانه خود در مورد خداوند، انجام نمی دهد.

عقیده ملحدان پیرامون این مطلب که ماده ازلی بوده، سهو محض می باشد. همچنین اعتقاد آنها در این مورد که گیتی بدون علت بوجود آمده و خودزا بوده نیز خیار تخلف وصف است. از سوی دیگر آیات کتب آسمانی که مبنی بر وجود ازل هستند، به طور جدی از طریق دلایل و مستندات علمی قابل حمایت می باشد.

طرح (هدفمندی)

اگر ما بدانیم که خلقت شروعی داشته و این شروع نیز دلیلی داشته یک سوال دیگر باقی می ماند - - علت آن چیست؟ کتب آسمانی نیز به ما می گویند که خداوند علت این آفرینش محسوب می شود. در ادامه می خوانیم که خداوند که خودش علت محسوب می شود این کار را با خرد، شعور، برنامه ریزی، و برهان و منطق انجام داده است. همچنین در آیات مقدس می خوانیم که خداوند:

"در وجود تمام مخلوقاتش نهفته است"

از سوی دیگر ملحدین سعی می کنند ما را متقاعد کنند که ما زاده شانس هستیم و کاملا اتفاقی پا به عرصه حیات گذاشتیم. "جولین هاکسلی" معتقد است:

ما هم درست مانند برخی نیروهای غریب به وجود آمده یم،همان نیرویی که باعث می شود سنگ از بالا به پایین بیفتد،و یا نیرویی که باعث جزر و مد آب دریاها می شود. وجودما کاملا اتفاقی و تصادفی است؛ انسانها صرفا به وسیله یکسری حوادث مفید استثنایی طولانی مدت، توانسته اند بهجسمانیت برسند.

مقوله هدفنمد بودن خلقت را می توان با اتکا به روش های متفاوت اثبات نمود. برای برخی از افراد تنها نگاه کردن به یک نوزاد تازه تولد یافته، کافی است تا مقوله شانس و تصادف را حذف کنند. دانشمندان امرزوی نظیر "پول دیویس" و "فردریک هویل" و سایرین به شدت مخالف نظریه شانس در اثبات پدیده های طبیعی هستند. یکی از قوانین بنیادین دانش امروزی که در دهه هشتاد پا به عرصه پژوهش گذاشت نظریه "اصل پیدایش انسان می باشد." با استناد به این اصل، وجود هر گونه شانس و یا تصادف حتی در پیدایش کوچکترین ذرات و اتمها از نظر علمی غیر قابل قبول می باشد، چه برسد به پیدایش انسان. اگر شانس فاقد هرگونه ارزش و اعتباری باشد، ما مجبوریم که نظریه "هاکسلی" را رد کنیم و صرفا ایمان بیاوریم که وجود ما نشات گرفته از خلقت خدایی آگاه و دانا است.

منبع:http://mohamra.blogfa.com


نظرات شما عزیزان:

پيمان
ساعت12:50---20 خرداد 1391
اين نوشته بي نهايت بي اساس است در برابر استدلال هاي بزرگاني امثال هاكسلي بايد قوي تر عمل كرد و به دانش بيشتري نيازه اين حرف هاي كليشه اي........

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط